ما به تنهاییِ مدرنی مبتلا هستیم
حتی این شــــهر
با همه ی شلوغی اش
خیلی شـــــب ها
در کوچه ای تاریک
آرام
گریه می کند
* وحید پورزارع *
ما به تنهاییِ مدرنی مبتلا هستیم
حتی این شــــهر
با همه ی شلوغی اش
خیلی شـــــب ها
در کوچه ای تاریک
آرام
گریه می کند
* وحید پورزارع *
تو رفته ای
و بحران نوشیدن چای بی تـــو در این خانه
مهمترین بـــحران خاورمیانه است ...
و این احمق ها هنـــوز سر نفت می جنگند ... (!)
* پوریا عالمی *
روزگار عجیبیست ...
این روزهـــا انگار
انســـانها به دســــت هم
پیــــر می شوند
نه به پـــــای هم ... (!)
مشت می کوبم بر در ...
پنجه میسایم بر پنجره ها ...
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم ...
آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم ...
که صدایم به شما هم برسد ...
من به فریاد همانند کسی
که نیـــازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در ...
پنجه میساید بر پنجره ها ...
محتاجم ...
* فریدون مشیری *
برای فرشته بودن نیـــازی به دو بــــال نیست ...
گاهی میتوانی فرشـــته باشی برای نــابینایی !
کافیس خـــالی از هر ترحمی دستت را در دستش بگذاری ...
ماهی تا دهانش بسته باشد کسی نمیتواند آن را صــــید کند ...
رازهایت را فــــاش نکن ...
بعضی ها د رآرزوی صــــید یک اشتباه در انتظــــار نشسته اند ...(!)
تعداد صفحات : 2